انتخاب رشته تاثیر مثبتی بر انتخاب شغل و پیشرفتهای بعد از آن دارد
این فوقتخصص روانپزشکی کودک و نوجوان با اشاره به اینکه در این دوران، حس استقلال و خودمختاری است که به نوعی در موفقبودن نوجوان تاثیرگذار است، گفت: «معمولا در این دوره ممکن است والدین با رفتارها و برخوردهای منفی از سوی نوجوان روبرو شوند و برای اینکه او استقلال و خودمختاری خود را به رخ بکشد، در اغلب موارد بر سر مسائل متفاوت، با آنها به مخالف بپردازد. در این دوره استقلالطلبی، بهتر است خانوادهها پختگی و بالیدگی در حال ظهور نوجوان را تشویق کنند و او را مورد حمایت قرار دهند تا پاسخی برای سوالها (به کجا خواهم رسید) و رفتارهای منفی خود پیدا کند.
رسیدن به این پاسخها زمینهای است برای پشتسرگذاشتن این مرحله و برداشتن قدمی دیگر در راه رسیدن به موفقیت. معمولا رفتارهای خطرجویانه نوجوانان که اغلب به دلیل ترس از بیکفایتی، بیهویتی یا احساس حل توانی (تصور میکنند میتوانند هر اتفاقی را کنترل کنند و از پس هر موضوعی برآیند) نمایان میشوند، میتواند با عدم موفقیت او در هر زمینهای همراه باشد.»
در ادامه گفتوگو کاظمی با بیان اینکه از دیگر عوامل تاثیرگذار در رسیدن به جاده موفقیت یا درجا زدن در آن، تاثیرپذیری از گروه همتاهاست، افزود: «در این دوره از رشد، نوجوان ارزش و اعتبار زیادی برای همتاهای خود قائل است و بیش از آنکه به بزرگترها تکیه کند به سمت آنها کشیده میشود و تحتتاثیر آنهاست و بیشترین وقت خود را با آنها میگذراند.
معمولا برای پشت سر گذاشتن این مرحله رشدی والدین باید رابطه خود را با نوجوان به رابطهای دوستانه تبدیل کنند و در این مسیر در انتخاب همسالان او را مورد حمایت قرار دهند تا به سمت موفقیت پیش برود. درواقع به شکل نامحسوس، مراقب ارتباط نوجوانشان با این گروه باشند و در عین حال با حمایت از تاثیرگذاری آنها که تاثیر مثبتی بر جهتدهی به نوجوان در رسیدن به موفقیت دارند، بهره ببرند.»
حس استقلال و خودمختاری در موفقبودن نوجوان تاثیرگذار است
کاظمی در ادامه با بیان اینکه عواملی چون تربیت صحیح کودک، احساس اعتمادبهنفس و تقویت و پشتکار در کودکی، زمینهساز موفقیتخواهی در دوران نوجوانی هستند، گفت: «در نوجوانی، موفقیت از یک سو ارتباط مستقیمی با دوران کودکی و از سوی دیگر تاثیری بسیار مثبت بر موفقیتهای دوران جوانی و بزرگسالی دارد و عواملی چون تربیت صحیح کودک، احساس اعتمادبهنفس و تقویت و پشتکار در کودکی، زمینهساز موفقیتخواهی در نوجوانی هستند و پایه روانشناختی احساس ارزش فردی در بزرگسالی، به کسب شایستگی در این دوران بستگی دارد.»
عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی ارتش در ادامه افزود: «بهطور کلی در دوران نوجوانی مسایل متعددی وجود دارند که دستیابی به موفقیت در دوره نوجوانی و حتی دورههای بعد، به حل درست این مسائل ارتباط پیدا میکند. مهمترین مساله در این دوران دستیابی به احساس مطمئنی از خویشتن است. درواقع در این مرحله نوجوان باید بتواند بحران هویت را به خوبی پشت سر بگذارد و به یک احساس صحیح و درست از خود برسد تا در راستای رسیدن به موفقیت و احساس رضایت از خود از آن استفاده کند. معمولا با شروع دروه نوجوانی، نوع تفکر انتزاعی، مفهومی و آیندهنگر است.
در این دوره بسیاری از نوجوانان، خلاقیت قابلملاحظهای از خود در قالب نگارش، موسیقی، هنر و شعر یا خلاقیت در ورزش و علاقه به دنیای عقاید (انساندوستی، اخلاق، شرافتمندی و مذهب) از خود نشان میدهند. درحقیقت، مهمترین تکلیف نوجوان در این زمان، دستیابی به شناخت صحیح از خود است.»
تربیت صحیح کودک، اعتمادبه نفس و پشتکار در کودکی، زمینهساز موفقیتخواهی در دوران نوجوانی
درحقیقت با آنکه عدم موفقیت، یکی از مسایلی است که همواره در کنار موفقیت مطرح می شود اما برخلاف تصور عموم که عدم موفقیت را معادل با شکست تعریف میکنند، موفقیت صرفا به معنای موفق بودن در هر کاری نیست و عدم موفقیت میتواند زمینهای برای شروع دوباره باشد.
دکتر محمدرضا کاظمی، فوقتخصص روانپزشکی کودک و نوجوان نیز با بیان اینکه به گفته متخصصان روانشناسی اگر کسی یاد نگیرد هدفی را دنبال کند، هیچوقت زندگی مستحکمی نخواهد داشت، گفت: «برای رسیدن به هدف، انگیزه موفقیت عامل موثری است. انگیزهای که در کودکان شکل متفاوتی دارد و برخلاف جوانان و بزرگسالان که این احساس در آنها همراه با رقابت و پیروزی است، در کودکان معنا و مفهومی دیگر دارد. »
وی با بیان اینکه در این سنین برای کودکان برنده یا بازنده شدن معنی ندارد و بیشتر جنبه تفریح و بازی مدنظر آنهاست، خاطرنشان کرد: «پس از سن 4-6 سالگی که سن آغاز رشد انگیزه هاست، کودک درک می کند اگر بیشتر سعی کند می تواند کاری را با موفقیت به انجام برساند.
در کنار این موفقیتها والدین باید همواره آنها را تشویق کنند و به فرزندشان نشان دهند که آنها را درک می کنند و می دانند فرزندشان زحمت می کشد، همچنین عدم موفقیت آنها را به عنوان یک فاجعه تلقی نکنند. گاه برخی والدین به دلیل اینکه کودکشان همیشه موفق بوده، انتظار دارند بهترین باشد. غافل از اینکه کودکان دراین وضعیت، بعد از ناتوانی در موفقیت ممکن است دیگر تلاشی برای ادامه راه نکنند.»
در علم روانشناختی تستی تحت عنوان «افسردگی آموخته» توسط یک روانشناس روی موجود زنده (خرگوش) انجام شد. در این تست، برای مدتی خرگوش در معرض شوک قرار داده میشد. با واردکردن شوک های متعدد به دلیل اینکه در قفس بسته بود، امکان فرار برای این حیوان فراهم نبود.
بر اساس نتایج این تست، در جلسات یازدهم به بعد نیز باوجود اینکه در قفس باز بود اما خرگوش اقدام به فرار نمیکرد. نکته حائز اهمیت در این تست این بود که خرگوش به مرور زمان، احساس میکرد تلاشش هیچ نقشی در روند آزادشدنش ندارد. به عبارت دیگر عدم موفقیت خرگوش برای آزادشدن، پذیرفتن شکست بود که باعث میشد در نهایت دست به تلاش نزند.
نتیجه این تست در مورد افرادی که بعد از عدم موفقیت در یک زمینه یا یک فعالیت دست از تلاش میکشند نیز صدق میکند.
مثلا دانشآموزی که در کنکور موفق نشده و این مساله برایش به نوعی عدم موفقیت به شمار میرود و آن را شکست تلقی میکند، به این باور میرسد چون در این مرحله دچار شکست شده، در مراحل دیگر زندگی نیز موفق نخواهد بود چراکه با وجود درس خواندن در کنکور، قبول نشده از اینرو دلیلی برای تلاش مجدد نمیبیند. درحالی که نمیتوان مرز دقیقی بین شکست و موفقیت تعریف کرد.
تخیل نیروی عظیمی دارد، که بسیاری از بزرگان و افراد موفق از این نیرو برای ایجاد انگیزه استفاده کرده اند. در این فن از تخیل خود استفاده می کنید و خود را در برابر یک دوراهی مجسم می کنید.
یک راه این است که تا رسیدن به هدف تلاش کنید و به راه خود ادامه دهید در پایان این راه موفقیت است در انتهای این مسیر رویاهای خود را ببینید که به آنها دست یافته اید، و در طرف دیگر راه بی تفاوتی و عدم تلاش است که پایان آن نقطه روشنی وجود ندارد. انتخاب با شماست یا هزینه موفقیت را می پردازید و پاداش می گیرید یا اینکه در مسیری قرار می گیرید، که اجازه می دهید سرنوشت هر کاری خواست با شما انجام دهد. و داشته های خود را از دست خواهید داد. شاید فکر کنید که باید مثبت نگر بود تا ایجاد انگیزه کرد با شما موافق هستم اما گاهی هم این دیدگاه برای بعضی افراد می تواند تاثیر گذار باشد اگر به عواقب وخیم بی تفاوتی خود بیشتر توجه کنند. چون بعضی مواقع یک رویای قشنگ به اندازه کافی انگیزه ساز نیست که بتواند افراد را وادار به انجام کارهایی سخت و طاقت فرسا وادار کند.